.....هرگز از مرگ نهراسیدم گر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود هراس من باری مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن از ازادی ادمی افزون باشد .....
....جستن ،یافتن و انگاه به اختیار برگزیدن و از خویشتن خویش بارویی پی افکندن ، اگر مرگ را از این همه ارزشش بیشتر باشد حاشا ، حاشا که از مرگ هراسیده باشم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر