فهرست وبلاگ من

جمعه، دی ۰۲، ۱۳۹۰

بابا سر جدتون اینقدر سنگ پرتاب نکنید ، سر خودتون میشکنه ها . از ما گفتن بود

...... ما ملت بیچاره ای هستیم ساده تر بگم یعنی * چاره * مونو گم کردیم  ، اره  بیچاره  هستیم باور کنید ،  همه  کارمون  باری به هر جهت است ولی بدبختی اینه که * بار*  داره ولی* جهت * نداره همینه که سالها بلکه قرن هاست در دایره یکنواختی میدویم ولی در انتها باز خودمونو سر جای اولمون میبینیم . داستان ما  چیست ؟  یعنی توی این مملکت هفتاد و پنج میلیونی چند نفر دلسوز وطن پرست و عاقل نیست که دست بدست هم بدند موجب دلگرمی و قوت قلب مردم شوند و موجب نگرانی حاکمیت ؟ . منکه باور نمیکنم وجود نداره    اون شیر مرد بختیاری که جونشو گذاشت روی وطن پرستیش و کشتنش تنها الترناتیو با القوه  بود بخصوص که از روز اول این اخوند های نمک بحروم را میشناخت و مبارزه میکرد باهشون چون این روزای سیاه رو میدید . ما ها دیر شاپور بختیار را شناختیم ولی جلادان حکومت خیلی زودتر ا ز ارزش او را  ما فهمیدند و  سر به نیستش کردند . از شاپور گفتم تا برسم به اصل مطلب که با این همه اپوزیسیون و مخالفان  داخلی و خارجی چرا نمیشه رو هیچ کسی واقعا حساب کرد ، هر که پا پیش میزاره خودمون دخلشو در میاریم یعنی شخص خودمون که نه ولی دیگرانی که به عنوان مخالفین حکومت !! شناخته میشوند و کلی دم و دستگاه دارند و هوادار  ، سریع هر جوری که هست بخروش میاند و از اعتبار اونو میاندازند ، توی این سه دهه که اینجور بوده و همینه که هر کسی که سرش بتنش میارزه کنار میکشه یا ساکت میشه و برا خود ش زندگی میکنه چون اینقدر* عقل * داره که ببینه مردم ما* غقل * شون به چشمشونه . خوب ببینیم چه کسانی موندند و مبارزه ! میکنند البته مبارزه ای که باید و باید در وهله اول صرفش برا  مملکت و مردم باشه و بعدا برا خودشون ولی همیشه برعکس است اول خودم یا خودمون بعدا مردم و مملکت ! عجیب نیست مثه اینه که در  مملکت طاعون قحط الرجال اومده . یه عده هستند که مخالفین خارج نشینند و کلی ! هم مبارزه میکنند از اصلاح طلبان قبلا شاغل همین حاکمیت تا مخالفین فردی و تکی تا مشروعه  خواهان مشروطه خواه !! ، مجاهدین سلطنت طلبان ، چپ ها و و خودتون بشمارید تعداد اونارو و فقط فکر کنید که چکار کردند توی اینهمه سال ها بجز حرف زدن و شعار دادن چه چیز عملی و حساب شده و روشنی را به مردم نشان دادند تا بتونند اعتماد اونارو جلب کنند  واقعا چه چیز ؟
از اون طرف مردم خودمون هستند که نمیشه گفت که بی گناهند اونام مثه کبک ولی عمدا  سرشونو کردند تو برف و چیزی رو نمی بینند ، حتی اغلب یا اکثریت حاضرند نیرو های خارجی مثل لیبی و عراق و افغانستان ایران را بمباران کنند هزاران هزار شاید کشته بشند ، خونواده ها داغدار بشند و کشور تا حد زیادتر از حالاش ویران ولی خودشون همت ندارند مثل سوریه و بقیه کشور ها حتی بیان تو خیابون برا چیزی که میخوان بجگند تعدای بسیار بسیار  کمتری کشته بدند کشور هم نابود تر نشه و خواسته شون را به دنیا نشون بدن تا لااقل دنیا هم همدردی کنه کمک غیر نظامی کنه ، خوب شما بگید از این ارزونتر ؟ .
اما نه ما میخوایم هلوی پوست کنده و ابدار باشه و راحت بره تو گلو ، نه نمیشه هرگز نمیشه و چنین است که داریم دور دایره ای بسته بدور خودمون می چرخیم و می چرخیم . هر چه می کشیم از دست خودمان است فقط خودمان ، حالا هم با اینکه اصلا و ابدا طرفدار رضا پهلوی نیستم و رضا هم  خودش میدونه که بازگشت رژیم سلطنتی در ایران  غیر ممکن است   ( چه برسه بدنیا که یکی یکی داره رژیم های سلطنتی  منسوخ میشه)  و دلایلی دیگر که من و تو میدونیم چیست  بتازگی ها اومده توی میدون مبارزه با ملایان وطن فروش  ، من که خوش امد بهش میگم یکی بیشتر ، حالا هم که برنامه های خوبی در دست داره و حتی با مجاهدین که دشمن خونی  پدرش و  او هستند  احساس همدردی کرده در مقابل ایرانیان مستقر در اشرف که باید مورد محافظت قرار بگیرند تا به ایران عودت داده نشوند و همچنین چند برنامه خوب دیگری که دارد دنبال میکند کم کمک  به وزنه ای در سیاست تبدیل میشود و از این روست که از هر طرف با او در تخاصم هستند هاها همین مبارزین خارج نشین در امن . شخصا بگم قبلا هم گفتم هر کسی که جلو این رژیم اسلامی ادمکش دزد و فاسد با یستد بدور از اختلاف سلیقه و عقایدمان حمایتش میکنم و فرقی هم نمیکنه که کی باشه چون خونخوارتر از رژیم اسلامی بشر بچشم ندیده   و  مردم هم  اکثرا ترجیح میدهند یک  حکومت جمهوری  دمکرات و ازاد بر کشور مسلط شود ، اونم حکومتی که بدون برو بیا باید با قدرت تمام و قانونی با انواع فساد ها که در طی سه ده تا مغز استخوان جامعه رسوخ کرده مباررزه کند انهم بشدت تمام تا دیگر شاهد مملکت و مردمی  چنین * بیچاره * نباشیم . 

دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۹۰

خداوندا سپاسگزاریم ازت که نانی بما میدهی که بکف اریم و به غفلت و زاری و خفت بخوریم

.....یادم میاد زمانی نه چندان دور اکثر ما به سبیل طرف یا به تار موی خودمان قسم میخوردیم و تا گردنمون هم پاش می ایستادیم که کاری رو که قول دادیم انجام بدیم ، قسم دیگری نمی خوردیم * تار مو * و *  یک نخ سیبیل * کافی بود . هر کس سرش تو کار خودش بود و زندگانی هم به هر طریق ولی خوب میگذشت اما یهو زندگی همه ورق خورد اونم چه ورقی  ، ورقی زمخت و کهنه و سیاه بر زندگیمون غالب شد که حال اغلبمون حسرت اون گذشته را می خوریم ، چی شد واقعا که اینطور شد ؟ . وقتی گذشته را با حال مقایسه میکنم فقط می بینم که همه * سیبیل هاشونو * زدن !! راستی اون تار مو و سیبل ها کجا رفت ؟ اینو فقط می دونم اون ورق زمخت و کهنه  کار خودشو کرد بعد از این همه سال و اکثر ما رو ۲  شخصیتی  کرد  چقدر هم زشت و نفرت انگیز کرده هم در رفتارمان و هم در کردارمان ، راستی تا یادم نرفته بگم اون عاشورا رو که یادتون هست ؟ همونی که دزد ها و جنایتکاران حاکم رو مجبور کرده و باورش کرده بودند که رفتنی هستند و جت ها و هواپیما های اماده رو پر از بنزین که سریع در برند تا گیر مردم نیوفتند ؟ ها ؟ یادتون هست چند ملیون اومده بودند بیرون تا این حرامیان رو بفرستند کشورشون سوریه و فلسطین و چین ؟ . چند درصد از مردم اومده بودند بیرون و سینه هاشونو سپر گلوله کرده بودند ؟ بگو دیگه لامصب ده بگو ، ده درصد ؟ بییست درصد ؟ پس هشتاد درصد دیگه کجا بودند ؟ خواب بودند ، خفه خون گرفته بودند ، ترسیده بودند یا اینکه منتظر بودند اون ده بیست درصد  بیچاره  کارشونو راه بندازن ؟
از اون هشتاد درصد شایدم چهار درصدش خودی های منفور و خود فروخته بودند که کاری بهشون ندارم دلم خون است از اون بقیه که نشستند تو خونه هاشون و حتی سی درصد اونا بیرون نیومدند که نیومدن تا وجود نحس اینا رو از خاک پاک ایران پاک کنند بله منظورم همون اقلیت کوچک سی درصدی بود که می تونست به کمک سینه سپر کرده ها بیاد و نرفت و حرامیان هم از اون تجربه ها گرفتند و جای پای کثیفشون رو سفت کردند . من به اون ها که تو خونشون نشسته بودند و می توتستند کاری بکنند و نکردند دو شخصیتی می گویم یعنی رفتار و عملشان دو گونه است ، شاید بشه توضیح بیشتری داد به نظر من اون هایی که اومدند بیرون کسانی بودند که رفتارشان بمانند دیگر افراد جامعه بود ولی* عمل * شان مردانه بود  چه زن و چه مرد  یعنی که با همه حجم عظیم  تبلیغات شبانه روزی  کثیف و نیرنگ های حاکمیت تعغیری در * عمل * شان در این ۳۲ سال پدیدار نشده بود که انهم اگر جوان و از نسل جدید بوده باشند  خانواده رویشان اثر گذاشته بود و اگر از نسل پشیمان قدیمی بوده باشند که بحرکتشان اورده بود تا کمی از عذاب وجدان خویش کم کنند که ثمره به خیابان امدنشان ۳۲ سال قبل باعث ثبات  حاکمیتی گشت که شاهد تجاوز و قتل و حقارت برای فرزندانشان بهمراه داشت . دیگر روی سخننم با ان درصد بسیار  بالای جامعه هست که رفتار و کردارشان  یا عملشان یکیست یعنی همانی که در تیتر این پست است  و دعای روزانه شان این است که * خداوندا سپاسگزارم از تو که نانی به من می دهی  که بکف ارم و به غفلت و خواری و ذلت بخورم *و تن به هر حقارتی میدهند تا زندگی ! کنند .
چه بخواهیم و چه نخواهیم قبول کنیم که اکثریت ما در طی این سالهای سیاه به بیماری دو شخصیتی گرفتار شده ایم که مشکل است خلاصی از ان . راهی دراز پس از رهایی از دست سپاه تاریکی دداریم . راهی دراز که نسل ها باید سپری شود تا برگردیم به روزی که هر * نخ مویمان * و  هر* نخ سیبیل مان * را گرو * عمل *مان و رگ گردنمان میکردیم .