فهرست وبلاگ من

دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۹۰

خداوندا سپاسگزاریم ازت که نانی بما میدهی که بکف اریم و به غفلت و زاری و خفت بخوریم

.....یادم میاد زمانی نه چندان دور اکثر ما به سبیل طرف یا به تار موی خودمان قسم میخوردیم و تا گردنمون هم پاش می ایستادیم که کاری رو که قول دادیم انجام بدیم ، قسم دیگری نمی خوردیم * تار مو * و *  یک نخ سیبیل * کافی بود . هر کس سرش تو کار خودش بود و زندگانی هم به هر طریق ولی خوب میگذشت اما یهو زندگی همه ورق خورد اونم چه ورقی  ، ورقی زمخت و کهنه و سیاه بر زندگیمون غالب شد که حال اغلبمون حسرت اون گذشته را می خوریم ، چی شد واقعا که اینطور شد ؟ . وقتی گذشته را با حال مقایسه میکنم فقط می بینم که همه * سیبیل هاشونو * زدن !! راستی اون تار مو و سیبل ها کجا رفت ؟ اینو فقط می دونم اون ورق زمخت و کهنه  کار خودشو کرد بعد از این همه سال و اکثر ما رو ۲  شخصیتی  کرد  چقدر هم زشت و نفرت انگیز کرده هم در رفتارمان و هم در کردارمان ، راستی تا یادم نرفته بگم اون عاشورا رو که یادتون هست ؟ همونی که دزد ها و جنایتکاران حاکم رو مجبور کرده و باورش کرده بودند که رفتنی هستند و جت ها و هواپیما های اماده رو پر از بنزین که سریع در برند تا گیر مردم نیوفتند ؟ ها ؟ یادتون هست چند ملیون اومده بودند بیرون تا این حرامیان رو بفرستند کشورشون سوریه و فلسطین و چین ؟ . چند درصد از مردم اومده بودند بیرون و سینه هاشونو سپر گلوله کرده بودند ؟ بگو دیگه لامصب ده بگو ، ده درصد ؟ بییست درصد ؟ پس هشتاد درصد دیگه کجا بودند ؟ خواب بودند ، خفه خون گرفته بودند ، ترسیده بودند یا اینکه منتظر بودند اون ده بیست درصد  بیچاره  کارشونو راه بندازن ؟
از اون هشتاد درصد شایدم چهار درصدش خودی های منفور و خود فروخته بودند که کاری بهشون ندارم دلم خون است از اون بقیه که نشستند تو خونه هاشون و حتی سی درصد اونا بیرون نیومدند که نیومدن تا وجود نحس اینا رو از خاک پاک ایران پاک کنند بله منظورم همون اقلیت کوچک سی درصدی بود که می تونست به کمک سینه سپر کرده ها بیاد و نرفت و حرامیان هم از اون تجربه ها گرفتند و جای پای کثیفشون رو سفت کردند . من به اون ها که تو خونشون نشسته بودند و می توتستند کاری بکنند و نکردند دو شخصیتی می گویم یعنی رفتار و عملشان دو گونه است ، شاید بشه توضیح بیشتری داد به نظر من اون هایی که اومدند بیرون کسانی بودند که رفتارشان بمانند دیگر افراد جامعه بود ولی* عمل * شان مردانه بود  چه زن و چه مرد  یعنی که با همه حجم عظیم  تبلیغات شبانه روزی  کثیف و نیرنگ های حاکمیت تعغیری در * عمل * شان در این ۳۲ سال پدیدار نشده بود که انهم اگر جوان و از نسل جدید بوده باشند  خانواده رویشان اثر گذاشته بود و اگر از نسل پشیمان قدیمی بوده باشند که بحرکتشان اورده بود تا کمی از عذاب وجدان خویش کم کنند که ثمره به خیابان امدنشان ۳۲ سال قبل باعث ثبات  حاکمیتی گشت که شاهد تجاوز و قتل و حقارت برای فرزندانشان بهمراه داشت . دیگر روی سخننم با ان درصد بسیار  بالای جامعه هست که رفتار و کردارشان  یا عملشان یکیست یعنی همانی که در تیتر این پست است  و دعای روزانه شان این است که * خداوندا سپاسگزارم از تو که نانی به من می دهی  که بکف ارم و به غفلت و خواری و ذلت بخورم *و تن به هر حقارتی میدهند تا زندگی ! کنند .
چه بخواهیم و چه نخواهیم قبول کنیم که اکثریت ما در طی این سالهای سیاه به بیماری دو شخصیتی گرفتار شده ایم که مشکل است خلاصی از ان . راهی دراز پس از رهایی از دست سپاه تاریکی دداریم . راهی دراز که نسل ها باید سپری شود تا برگردیم به روزی که هر * نخ مویمان * و  هر* نخ سیبیل مان * را گرو * عمل *مان و رگ گردنمان میکردیم . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر