فهرست وبلاگ من

سه‌شنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۰

خمینی، تباه کننده اخلاق و معنویت

در آستانه سالگرد مرگ خمینی باید دید هدف های واقعی او از تاسیس جمهوری اسلامی چه بود. آیا خمینی می خواست یک حکومت مذهبی و اخلاق گرا تاسیس کند؟ آیا او به دنبال برقراری خلافت اسلامی بود؟ آیا هدف خمینی از مبارزه با نظام پهلوی حفظ منافع ایران بود؟

پاسخ به هریک از این پرسش ها زمینه متفاوتی از بحث را ایجاد می کند. مهم ترین زیانی که خمینی به صحنه سیاسی در ایران وارد ساخت «پیمان شکنی» او بود. همین پیمان شکنی و خلف وعده های خمینی و یارانش بود که بحران «اعتماد» را در جامعه امروز پدید آورد و تداوم این «بی اخلاقی» در روش جانشینان خمینی آشکار است.

خمینی یک فرد ضدملی و ضداخلاق بود و از دین اسلام و نام خدا به صورت کاملا ابزاری و گزینشی سوء استفاده کرد. ادبیات سیاسی خمینی ملمو از تهمت، توهین، بی نزاکتی، تندخویی و رعایت ننمودن اخلاق بود. خمینی از همان آغاز تبلیغاتش علیه شاه از دروغ و اغراق و سخنان بدون سند به عنوان یک روش استفاده کرد.

خمینی تمامی طرفداران اسلام سنتی را که به راه و روش حکومت اسلامی و ولایت فقیه او اعتقاد نداشتند، آخوندهای درباری و مقدس مآبان و طرفداران «اسلام آمریکایی» لقب داد. در واقع منظور خمینی از متحجرین کسانی بود که باور داشتند اسلام به عنوان یک دین نباید به صورت عریان وارد عرصه حکومتی گردد چرا که این موضوع، همان گونه که از جمله تجربه جمهوری اسلامی نشان می دهد، باعث بی آبرو شدن دینداران، لکه دار شدن اعتقادات مردم و در نهایت تضعیف جایگاه دین در اجتماع می شود. پرچمدار بزرگ این مخالفت کاظم شریعتمداری بود که از همان ابتدا تاسیس جمهوری اسلامی را به زیان دین می دانست که پس از سی و دو سال درست بودن نظر کاظم شریعتمداری در این مورد اثبات شده است.

خمینی با بی اخلاقی محض، تمام مخالفان خود و نظریه ولایت فقیه را دشمنان سوگند خورده اسلام لقب داد و رسما اعلام نمود مخالفت با ولایت فقیه کفر است1 در حالی که ولایت فقیه از منظر درون دینی هم یک نظریه کم اعتبار و دارای اشکالات متعدد فقهی است و حتا مستندات کافی شرعی هم ندارد.

در حالی که خمینی با تکیه بر مردم ایران و روی شانه های آنان به قدرت رسید از دشمنان سرسخت ملیت و فرهنگ ملی ایران بود. او در اظهاراتی سخیف درباره ملی گرایی چنین ابراز داشت: «آنهايي كه مي گويند ما مليت را مي خواهيم احيا بكنيم، آنها مقابل اسلام ايستاده اند، اسلام آمده است كه اين حرف هاي نامربوط را از بين ببرد، افراد ملي به درد ما نمي خورند، افراد مسلم به درد ما مي خورند. اسلام با مليت مخالف است، معني مليت اين است ما ملت را مي خواهيم و مليت را مي خواهيم و اسلام را نمي خواهيم، ملي گرايي كفر است»2 این سخنان بازتاب دهنده اوج بیزاری خمینی از ایران و ایرانی است. کارنامه عملی خمینی در ادامه دادن جنگ با عراق و کشتارها و سرکوب های دهه 60 به وضوح نشان می دهد هدف اصلی خمینی از بین بردن تکثر و تنوع سیاسی و فرهنگی در ایران و حاکم نمودن نظریه عقب افتاده و قرون وسطایی ولایت فقیه بر ایرانیان بود. جان انسان از نظر خمینی در مقابل ایدئولوژی حکومت کمترین ارزشی نداشت. از نظر خمینی حفظ قدرت حتا بر نماز و روزه و حج و زکات ارجحیت دارد.

در حالی که خمینی در تمام دوران پهلوی «اعتراض» را حق مردم می دانست به محض این که خودش به قدرت رسید هرگونه اعتراض را «توطئه» و «دسیسه» نامید و مخالفان را «دشمنان دین»، «محاربین» و «ایادی آمریکا» نامید.

درآموزه های خرد مزداییِ ایران، عصاره و جانمایه آموزه ها «پیمان» است و ایزد میترا (مهر) در اوستا ایزد نگهبان پیمان می باشد. عهدشکنی در این آیین موجب آشفتگی نظم کیهانی و «ویران شدن» سراسر کشور می شود3 به نظر می رسد این آموزه باستانی دقیقا دلایل اخلاقی وضعیت امروز ایران را تشریح می کند. خمینی با دروغ گویی و برقراری یک نظام استبدادی یکی از ارکان ویرانی و آشفتگی میهن ما گشت و پس از سی و دو سال از تاسیس چنین نظامی، کشور درگیر بحران های متعدد اقتصادی، سیاسی، مذهبی، اخلاقی، قومی و اجتماعی است.

ولایت فقیه مورد نظر خمینی نه تنها کمکی به دیانت و معنویت جامعه ایرانی نکرد بلکه بسیاری از جامعه شناسان و متخصصان علم حقوق معتقدند جامعه ایران نسبت به سی سال پیش به مراتب خشن تر، بی اخلاق تر و بی بند وبارتر گشته است. خمینی با سوء استفاده مداوم از معتقدات مذهبی، ضربات ویران کننده ای به پدیده دین در ایران معاصر وارد آورد.

البته جا دارد به گزاف گویی اخیر حسن خمینی که سعی می کند خود را اصلاح گرا و مترقی معرفی کند هم پرداخته شود. حسن خمینی در آخرین اظهارات تملق آمیز و مغشوش خود، خمینی را فراتر از یک شخص معرفی کرده و این طور سخن گفته: «امام راحل يكي از مظاهر لطف خدا و تحقق وعده الهي بود. تكريم و بزرگداشت امام خميني بزرگداشت شخص نيست بلكه بزرگداشت يكي از جلوه هاي خداوند است»4 این گزاف گویی ها درباره فردی که کارنامه ای پر از خونریزی و جنایت و اشتباه دارد آخرین نمونه پروژه بت سازی از خمینی است که از سوی نوه او صورت می گیرد. باید با شفافیت به مردم گفت بین اصلاح طلبان حکومتی و طرفدار خمینی با نظامیان اقتدارگرا و طرفدار خامنه ای تفاوت «ماهوی و بنیادی» وجود ندارد. هر دو خواهان استمرار ولایت فقیه و حفظ میراث خمینی هستند.

حکومت خمینی نه تحقق لطف خدا بلکه سرآغاز انحطاط جامعه ایرانی بود. حکومتی که خمینی موسس آن بود نه تنها برای ایران افتخار و عظمتی به ارمغان نیاورد بلکه به اعتقادات مذهبی و معنویت هم لطمات جبران ناپذیری وارد ساخت. نظریه ولایت فقیه، ملت ایران را در ردیف «اطفال و دیوانگان» قرار می دهد که نیاز به قیم دارند. ولایت فقیه حاکمیت استبدادی و خودکامه یک فرد غیرمنتخب است که با زور و اجبار به ملت ایران تحمیل شده است.



برگرفته از کیهان لندن نویسنده کوروش از تهران .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر