فهرست وبلاگ من

پنجشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۰

آقای معتاد عزیز، صبر کن ویلایت حاضر شود، سرنگ هم چشم!




آقای معتاد عزیز، صبر کن ویلایت حاضر شود، سرنگ هم چشم!



....عزیزم، آقای معتاد

یک کم صبر هم بد چیزی نیست. یک کم حیا هم بد چیزی نیست. شما فرصت بده، طرح اول دولت پیاده شود، به طرح دوم برسند. مگر کوری نمی بینی که می خواهند نفری هزار متر زمین بِهِتان بدهند، به جای این که یک جا جمع شوید وهمان جا بخورید و بخوابید و تزریق کنید، بروید در ویلاهای خودتان این کارها را بکنید؛ بروید در باغ شخصی تان زیر درخت و کنار جوی آب حال و حول کنید.

پدر جان

بگو با آن چهل هزار تومانی که ماه به ماه بِهِت می دهند چه می کنی؟ با این پول ویژه‌ی حلال و پاک چه می کنی؟ با پول آقا امام زمان چه می کنی؟ یعنی دویست تا تک تومنی از هدیه ی آقا امام زمان نمی توانی بگذاری کنار برای خودت سرنگ بخری؟ یعنی این پول این قدر "برکت" ندارد؟ واقعا چقدر پُر رویی تو بشر!

معتاد محترم

احمدی نژاد از بس نان و ماست خورد، مُرد. قیافه اش را نگاه کن، بدتر از قیافه ی تو شده. از بس این آدم به خاطر تو نخوابیده؛ از بس به خاطر تو غذا نخورده. ده روز که قهر کرد رفت منزل، خانم دو لقمه گذاشت دهانش، همچین آب زیر پوست اش آمد که مردم گفتند بوتاکس تزریق کرده؛ لیفتینگ کرده. آن وقت شما هِی فشار می آوری که اینو می خوام، اونو می خوام. شکایت می کنی که جایی که می خورم و می خوابم و تزریق می کنم، همان جا هم دستشویی می کنم. خب عزیزم، برو کمی آن طرف تر دستشویی کن. فکر می کنی ما که توی آپارتمان زندگی می کنیم کجا دستشویی می کنیم؟ ما هم می رویم کمی آن طرف تر دستشویی می کنیم. این هم شد خواست که تو از مسئولان کشور داری؟ یعنی مسئولان ما، باید جوابگوی دستشویی کردن تو هم باشند؟



از ف۰سخن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر