فهرست وبلاگ من

یکشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۰

تیغیم و نمی بریم ، ابریم و نمی باریم هنگامه حیرانیست / راستی ما که هستیم ؟

.....خیلی کوتاه بگویم بین رویا و حقیقت ، خواستن و عمل کردن ،بودن و * تظاهر* به بودن فاصله ایست به غایت عظیم . اول از همه اشکار است عده ای که قبل از انقلاب اراذل و اوباش محلات ، نسق بگیران کوچه ها،جاکش های *شهر نو* قدیم بگیر تا چراغعلی بغال سر کوچه و غلومعلی اهل یلخ اباد به همت اخوند های فاسد و ریاکار به راه راست !! هدایت شدند و حال بجای مدیریت جنده خانه ها و بقالی ها مدیریت یک کشور ۷۵ میلیونی را بعهده گرفته اند که جای تعجبی نیست که چرا این مملکت رو به قهقرا و نابودی می رود ادم های* کوچک* جای بزرگان نشسته اند و بزرگان یا زیر خروارها خاکند ، یا به تبعید یا در زندان ها هستند پس لطفا چهره حیرت زده نگیرید که چرا ایران* بگاه* رفته . در چند روز اخیر, فیلمها و نوشته ها در مورد اذربایجان و حوادث ارومیه و تظاهرات مردم برای مرگ اسفبار دریاچه ارومیه اما در عمق علیه رژیم فاسد را در سایتهای مختلف مشاهده کردم. شاید بتوان گفت پائین اوردن این حکومت خونخوار و بیشرم با ان پیشینه که به هیچ اصول انسانی پایبند نیست، با مبارزات * مدنی * دیگر پاسخگو نخواهد بود و یا حداقل از این* فاز* ببعد نخواهد بود چون رژیم علنا و اشکارا نیروهای خودش را در مقابل مردم ارایش داده و برای حفظ قدرت و منافع کثیف خودش دست به هرگونه جنایتی می زند .حال تکلیف چیست ؟ بنشینیم و *گاندی* وار مبارزه مدنی!! بکنیم و کشته و زندانی بدهیم و انها هم سنگرشان را هرروزه قویتر کنند یا از این فاز ببعد ما هم دست به عمل زده و گلوله را جواب گلوله بدهیم ؟ .
.
برگردیم به خودمان ببینیم* ما* چه داریم ، *ما* تا دلتان بخواهد دل و جگر نداریم،روراست نیستیم و بالاتر از همه *اتحاد و یکدستی* خودمان را از دست داده ایم و البته* مرگ* را هم برای همسایه می خواهیم ، شاید اولین بار است که اینهمه از خودم خجالت کشیدم و احساس سرافکندگی بدی دارم . وقتی به تاریخ گذشته ایران نگاه می کنم جز تهاجمات دشمنان و اسیر کردنمان ،به یوغ کشیدنمان و در نتیجه* تسلیم* شدنمان چیزی نمی بینم اما چون مردمان نوستالژیکی هستیم فقط چسبیده ایم به روزهای خوب کوروش و داریوش اما از ان ببعد را مثل کبکی که سرش را در برف کرده عمدا نمی بینیم ،حملات اعراب را ،مغولها را ،و هر الدنگ بی سرپایی را که ما را به بندگی و تسلیم در اورد نمی بینیم !! اگر هم دیدیم با یک شادمانی بچگانه می گوییم انها را عوض کرده و فرهنگ ! خود را به انان غالب !!! . خجالت می کشم که تیغم اما نمی خواهم که ببرم ، ابرم ولی نمی خواهم که ببارم ! .هر ملتی که حال عزیز است و ازاد هزینه داده و ما هم باید برای ان هزینه بدهیم تا شایستگی ان را داشته باشیم . شاید برای همین است که اغلب فکرکرده ام سقوط این رژیم تبهکار فقط بوسیله یک جرقه و غافلگیرانه خواهد بود .



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر