فهرست وبلاگ من

پنجشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۰

به عنوان یک ایرانی مثل هر ایرانی دیگر در برخوردم با هموطنانم ...

....به عنوان یک ایرانی مثل هر ایرانی دیگر در برخوردم با هم میهنانم گاهی نکاتی را میبینم که جای سخن فراوان دارند و تا کنون یکی از بارزترین مشکلاتی که در میان جامعه ایرانیان با آن روبرو شده ام علاقه بی اندازه ما به بت سازی و بت پرستی است که البته این امر تنها منحصر به ایرانیان نیست ولی پس از سالها زندگی در غرب برایم فرق بین ما و غربی ها در این روند آشکار شده.

در جامعه ایرانی ستایش بی پایه افراد به دلایل گوناگون امری عادی و روزمره است همانند احترام بیجا به یک حاجی یا دکتر هر چند اگر رفتارشان سزاوار احترام نباشد و یا انتظار رفتار شایسته از این افراد صرفا به خاطر مدرک تحصیلی و زیارت حج. سرچشمه این موارد را میتوان در این باور یافت که برای ایرانیان احترام برخی افراد واجب شمرده میشود و افراط ما در این امر چنان است که حتی همسر یک پزشک را هم خانم دکتر خطاب میکنیم و بسیاری هستند که از دیگران توقع احترام دارند و این در حالی است که در غرب افراد احترامشان را بر اساس رفتارشان کسب میکنند و احترام گذاردن به دیگران هرگز امری واجب و اجباری نیست که توقعی در کار باشد. وقتی ما بدون دلایل کافی به افراد احترام میگذاریم و آنها را بزرگ میکنیم منطق را کنار گذاشته و توانایی قضاوت عادلانه را در موردشان از دست میدهیم که این نخستین گام بت سازیست.

قبل از ادامه سخن خوب است معنی واضحی از بت داشته باشیم - بت کسی است که به هر دلیلی دارای شهرت و مورد ستایش مردم است - او میتواند ورزشکار - دانشمند - سیاستمدار - هنرمند - سرمایه دار یا زیبا باشد و یا کاری انجام داده باشد که دیگران قادر به انجامش نبوده اند ولی هر چه است او به دلیلی مشهور و مورد احترام مردم است. تا این حد مفهوم بت جهانگیر است و همه مردم دنیا شخص مشهوری را دوست دارند ولی در جامعه ایرانی این دوست داشتن گاهی چنان شدت میگرد که از مرز ستایش گذشته و بیشتر به پرستش شباهت پیدا میکند به گونه ای که افراد بت پرست دیگر قادر به دیدن کاستی ها و نقاط ضعف بت دلخواهشان نیستند و کورکورانه هر چه از او میبینند را ستایش میکنند و این پرستش در فرهنگ ما بیشتر از غرب رواج دارد که خود باعث سقوط هرچه بیشتر جامعه می شود در این میان هم کسانی هستند که عمدا و بخاطر منافع کثیفی که دارند به این معضل در جامعه ما بیشتر دامن می زنند .در طول تاریخ و بخصوص ۴ قرن اخیر و شعار شاه، خدا،میهن ! و بعدها تبدیل ان به خدا ،شاه ،میهن و مخصوصا حال که که دوباره برگشته ایم بجایی که دیگر تنها خدا وجود دارد انهم از نوع زمینی ان یعنی* رهبر *و دیگر هیچ
یک ی از بهترین خصوصی ات رایج در جامعه غرب سیستم* مریتا کراسی* است که میتوان آنرا* لیاقتسالاری* یا شایسته پسندی نامید که در کاربرد آن کسانی که لیاقت و شایستگی بیشتری در انجام وظایغشان نشان میدهند ترقی بیشتری میکنند و این پیشرفت بر پایه توانایی شخصی آنهاست و نه بر اساس قدرت مالی خانوادگی و موقعیت اجتماعی و حزبی و مذهبی و غیره.

ما باید رو راست باشیم - شاه ایراد داشت - مصدق هم ایراد داشت - خمینی و رجوی هم صد چندان - موسوی و کروبی و رضا پهلوی هم ایراد دارند - اما همه آنها دارای نکات ارزشمندی هم هستند عین من و شما - شاه خدمت زیاد کرد ولی دیکتاتور هم بود - مصدق خدمت زیاد کرد ولی کله شق هم بود - موسوی مردم را متحد کرده ولی دوران خمینی را طلایی میپندارد - خمینی هم شاید شاعر دست چندم خوبی بود ولی قلبی از سنگ و همچنین جلاد خوبی بود - رجوی در شستشوی مغزی دادن در صدر جدول بهترین هاست ولی با صدام همخوابه شد - رضا پهلوی حرفهای زیبایی از دموکراسی میزند ولی تجربه عملی ندارد - کروبی و موسوی دلیر هستند ولی چسبیده اند به مذهب فرسوده و ناکارآمد در این جهان فعلی - خوبی و بدی را باید با هم دید - شاید هیتلر هم املت خوبی درست میکرد - همه خوبی و بدی دارند.

در پایان سخن یاد آور میشوم که تنها با سنجیدن درست کارنامه افراد میتوانیم انتظار معقولانه ای از نتیجه تلاش دست اندرکاران داشته باشیم و تنها با بینش شایسته پسندی میتوانیم از نتایج دلسرد کننده در آینده جلوگیری کنیم و راه را برای پیشرفت هموار کنیم - چنین تحولی را آرزومندم .





کوتاه شده کمی تعغیر یافته از Deev

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر