فهرست وبلاگ من

چهارشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۹۰

اه لعنتی چرا پل می زنی به دوران بی همه چیزیه یک نسل




....تاریخ صدادار: نباید این را برایم می‌فرستادی لعنتی! هزاربار گفته‌بودم که آن جعبه‌های زیرزمین را دست نزن، نرو طرف‌اشان؛ آنها تکه‌های تابوت دوران بی‌همه‌ چیزی‌ست درد است و غم. دهه‌ی فلاکت من و خانواده‌ی هم‌نسلان من است که هنوز هم کابوسش شب ها مرا رها نمی کند. دوستان از دست داده ،زندگی های متلاشی شده و زنده هایی که ففط بزحمت و رنج نفس می کشند و فراموش شده اند. چرا نبش قبر می‌کنی لعنتی! چرا نمی‌فهمی که جان کنده‌ام تا شکاف میان حالم را با دوران زنده‌گی جانوری‌، در آن دهه‌ی لعنتی را عمیق‌تر کنم. بی‌انصاف! نمی‌خواهم بوی گلاب و خون و کثافت باز به مشام‌ام برس...د. این قطعه، این نای نی، این اهنگ که تا استخوان می سوزاند و روحت را بدرد می اورد، این نی، نوای دوران بی همه‌چیزی‌ست. دوران عطرآگین شدن خون‌آبه، حجله های جوانان سر هرکوچه و میدان ، گرد غم بر چهره مادران ، ستایش مرده‌گان، هم‌آغوشی با هیچ، خاک‌خوردن، تنگی تفس، اضطراب، بلوغ لجن، حسرت و اه...لعنتی‌! چرا هی پل می‌زنی به دوران بی‌همه چیزی‌یه یک نسل...نوای نی، نیستن، شکوه مرده‌گان، تجلیل خاک؛ نی‌نوای مجید، موسیقی متن دوران بی‌همه‌چیزی‌ست، نسل همه چیزداران بی‌همه‌چیز شده. نوای هم‌آغوشی مرده‌گان و زنده‌گان است در سیاه‌ترین دوران تاریخ ایران، لعنتی!...به فر و جلال انسانی که خود مجید انتظامی است، که تاریخ یک نسل را صدادار کرد



اقتباسی ازاد از نامه یک هموطن .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر