...داد بلندی زدم و گفتم عجب ، دیگه از شما انتظار نداشتم ، بالاخره حیوانی گفتند ، انسانی گفتند !
یکیشون بدون اینکه حتی روشو برگردونه میوئ کرد و گفت : عجب ، ماه رجب ! مگه ما چیمون از ادما کمتره ؟ تازه بسکه گشنه موندیم و اشغال گوشت های قصابی را هم شما دیگه میخرید و چیزی برا ما نمیزارید که قصاب محل پرت کنه جلومون !
اون یکی دیگه همینطور که قنبلشو تکون میداد گفت : اقا را باش ما هم مجبوریم دیگه هرجا تظاهرات بوده که ما جز لقد و گاز خردل و اشک اور نصیبمون نشد ولی وقتی رفتیم اون طرف لااقل یه ته مونده ساندویچی ، ساندیسی لیس زدیم و خوردیم درضمن کتکم نخوردیم !
گفتم : خوب حالا میگیم حق با شماست تغصیر ماست ولی دیگه تجاوز گروهی اونم از طرف شما که جزء حیوون حساب میشید به عقل جور در نمیاد یعنی تو حیوونام تا حال نداشتیم ، اینو چی میگی ؟ ها ؟
یکیشون که پوست پلنگی هم بود نه گذاشت و نه برداشت با یک لبخند کریه گفت :
مال ساندیس مرغوبشه ! و همشون خندیدن میاه میاه میاه و گربه ماده بیچاره را رو زمین رها کردند و رفتند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر