............از خودم سوال میکنم که ایا من یک * انسان * هستم یا یه ماهی بی درد و خونسرد ؟ . داستان ماهی ها را که میدونید انها هم جان دار هستند فقط عمرشون خوشبختانه !! کوتاه است . چرا حامیان حیوانات سکوت میکنند و از حق ماهی ها هم دفاع
نمیکنند ؟ شاید بخاطر این است که ثابت شده * ماهیان * درد را احساس نمی کنند ، ناراحتی رو حس نمیکند خلاصه یه جوری سیستم سلسله اعصاب ندارند تا درد را زمانی که قلاب ماهیگیر دهانشان را خونین میکند بفهمند و ایکاش من هم یک ماهی بودم با
عمری کوتاه . وقتی نگاهی به عظمت طبیعت و کهکشان و ستارگان و فاصله ها میکنم ،عمر انسانی را مضحکه میکنم چرا که وقتی سرم را رو بسوی اسمان بی انتها و ستارگانش که از دور سو سو میزنند در میابم که عمر من و تو هیچ است در مقابل وسعت و زمان ، .جاندارانی بروی کره زمین زندگی میکنند که عمرشان فقط نیم ساعت یا ۳۰ دقیقه است ، یک نوع پروانه است ، اسمش * می فر * است و در مقابل عمر انسان عمر این زیبا رو هیچ است ، حتی عمرش به اندازه یک کلیپ یوتوپ نیست ، البته مطمن هستم عمر کوتاهتر از *می فر* ها هم داریم که از زمان تولدش تا مرگش فقط شاید ۴ دقیقه باشد . این جاست که از خودم سوال میکنم این موجود زنده در طول حیات خودش چه میکند و چرا اینقدر عمرش کوتاه ؟؟ .
صبح تا شب مثه دیوونه ها با خودم حرف میزنم و میدونم بخاطر چیه به من علتشو نگین ، پدر فوت شده ام کسی که ادم ساده
صادقی بود و ازارش هم به مورچه ای نمی رسید ان اواخر یعنی سال های شصت بلند بلند با خودش حرف میزد اوایل زیر لبی بود بعد ها دیگه دست خودشم نبود ،چند سال بعد از انقلاب بود و فشار و استرس زیاد باعث بهم خوردن تعادل درونی او شده بود پس میفهمم چرا من هم دچار چننین بیماری شده ام ، بله استرس و افسردگی زیاد اما نه برای خودم برای مردم خودم و گرنه در یک کشور ارام و ازاد نشسته و نباید دچار افسردگی بشوم . گاهی وقتا از خودم میپرسم * بمن چه * بزار درد و ناراحتی بکشند این مردم اغلب بیخیال چرا من تاوان اونو بدم بعد بخودم میام و از خودم شرمنده میشوم . ما همه یکبار بدنیا میاییم و یکبار هم می میریم راه دیگری نیست اما در طول حیات خود که در مقایسه با عظمت کهکشان ها و فاصله های نجومی مثل یک پلک زدن است چه میکنیم و چه کردیم ؟ . دزدی ها ، جنایات ، تجاوزات مختلف را با چشم می بینیم و با این حال دم نمی زنیم مبادا این عمر حقیر و ناچیزمان بخطر بیافتد . سالیان سال است که بر ما کسانی حاکمند که بویی از انسانیت نبرده اند و روز بروز هم گستاخ تر میشوند و در مقابل ما هم کوتاهتر می اییم ، چرا ؟ . سال هاست که بخاطر کارم و ترجمه در نقابل با ادم هایی هستم که ماسکی بر چهره زده اند و در هیچ حالتی نمی توانی بفهمی زیر ان ماسک لعنتی چیست ، دو شخصیتی و انکار کردن و دروغ گفتن بحدی در گوشت و پوست استخوانشان رسوخ کرده که انگار جزیی تفکیک ناپذیر از وجودشان شده و در هیچ حالی هم کوتاه نمی ایند . از این ادم ها در جامعه ما بسیارند و خوشحالم که در فردای ازادی ایران در این دنیای بی رحم نیستم تا بیشتر زجر بکشم ، نمی توان انکار کرد که هستند بسیاری که حریم شرف خودشان را حفظ کرده اند و زیر چتر سیاه و کثیف حاکمان نرفتند و اصالت خودشان را حفظ کردند ولی بدبختانه درصد ناچیزی هستند . شاید پی بردند و فهمیده اند که فقط * می فر *ی هستند که طبیعت زندگی کوتاهی به انها داده و کنار امده اند . زنده باد * می فر * ها که عمر ناچیز خود را درک کرده اند .
درود بر انان .
نمیکنند ؟ شاید بخاطر این است که ثابت شده * ماهیان * درد را احساس نمی کنند ، ناراحتی رو حس نمیکند خلاصه یه جوری سیستم سلسله اعصاب ندارند تا درد را زمانی که قلاب ماهیگیر دهانشان را خونین میکند بفهمند و ایکاش من هم یک ماهی بودم با
عمری کوتاه . وقتی نگاهی به عظمت طبیعت و کهکشان و ستارگان و فاصله ها میکنم ،عمر انسانی را مضحکه میکنم چرا که وقتی سرم را رو بسوی اسمان بی انتها و ستارگانش که از دور سو سو میزنند در میابم که عمر من و تو هیچ است در مقابل وسعت و زمان ، .جاندارانی بروی کره زمین زندگی میکنند که عمرشان فقط نیم ساعت یا ۳۰ دقیقه است ، یک نوع پروانه است ، اسمش * می فر * است و در مقابل عمر انسان عمر این زیبا رو هیچ است ، حتی عمرش به اندازه یک کلیپ یوتوپ نیست ، البته مطمن هستم عمر کوتاهتر از *می فر* ها هم داریم که از زمان تولدش تا مرگش فقط شاید ۴ دقیقه باشد . این جاست که از خودم سوال میکنم این موجود زنده در طول حیات خودش چه میکند و چرا اینقدر عمرش کوتاه ؟؟ .
صبح تا شب مثه دیوونه ها با خودم حرف میزنم و میدونم بخاطر چیه به من علتشو نگین ، پدر فوت شده ام کسی که ادم ساده
صادقی بود و ازارش هم به مورچه ای نمی رسید ان اواخر یعنی سال های شصت بلند بلند با خودش حرف میزد اوایل زیر لبی بود بعد ها دیگه دست خودشم نبود ،چند سال بعد از انقلاب بود و فشار و استرس زیاد باعث بهم خوردن تعادل درونی او شده بود پس میفهمم چرا من هم دچار چننین بیماری شده ام ، بله استرس و افسردگی زیاد اما نه برای خودم برای مردم خودم و گرنه در یک کشور ارام و ازاد نشسته و نباید دچار افسردگی بشوم . گاهی وقتا از خودم میپرسم * بمن چه * بزار درد و ناراحتی بکشند این مردم اغلب بیخیال چرا من تاوان اونو بدم بعد بخودم میام و از خودم شرمنده میشوم . ما همه یکبار بدنیا میاییم و یکبار هم می میریم راه دیگری نیست اما در طول حیات خود که در مقایسه با عظمت کهکشان ها و فاصله های نجومی مثل یک پلک زدن است چه میکنیم و چه کردیم ؟ . دزدی ها ، جنایات ، تجاوزات مختلف را با چشم می بینیم و با این حال دم نمی زنیم مبادا این عمر حقیر و ناچیزمان بخطر بیافتد . سالیان سال است که بر ما کسانی حاکمند که بویی از انسانیت نبرده اند و روز بروز هم گستاخ تر میشوند و در مقابل ما هم کوتاهتر می اییم ، چرا ؟ . سال هاست که بخاطر کارم و ترجمه در نقابل با ادم هایی هستم که ماسکی بر چهره زده اند و در هیچ حالتی نمی توانی بفهمی زیر ان ماسک لعنتی چیست ، دو شخصیتی و انکار کردن و دروغ گفتن بحدی در گوشت و پوست استخوانشان رسوخ کرده که انگار جزیی تفکیک ناپذیر از وجودشان شده و در هیچ حالی هم کوتاه نمی ایند . از این ادم ها در جامعه ما بسیارند و خوشحالم که در فردای ازادی ایران در این دنیای بی رحم نیستم تا بیشتر زجر بکشم ، نمی توان انکار کرد که هستند بسیاری که حریم شرف خودشان را حفظ کرده اند و زیر چتر سیاه و کثیف حاکمان نرفتند و اصالت خودشان را حفظ کردند ولی بدبختانه درصد ناچیزی هستند . شاید پی بردند و فهمیده اند که فقط * می فر *ی هستند که طبیعت زندگی کوتاهی به انها داده و کنار امده اند . زنده باد * می فر * ها که عمر ناچیز خود را درک کرده اند .
درود بر انان .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر